کلیات
مبحث نخست : مفاهیم واژگان
پلیس : واژه ای فرانسوی است که در لغت به معنای مجموعه افرادی است که با استفاده از اختیارات قانونی خود ، در جهت ایجاد نظم و آرامش در شهر ، کشور و جامعه تلاش می کنند[1] و در معنای اصطلاحی مفهوم پلیس به دو نوع پلیس اداری که پلیس انتظامات نیز خوانده میشود و وظیفه برقراری و حفظ نظم در گروه های صنفی گوناگون در جامعه را عهده دار می باشد و به عبارتی می توان گفت پلیس در این مفهوم چهره ای خاص از دولت می باشد که عموما نهاد های اداری به کار پلیسی می پردازند و نوع دیگر شامل پلیس مسلحی می شود که وظیفه برقراری امنیت در کل جامعه و در ابعاد مختلف را عهده دار می باشد[2] .
جرم : در لغت به معنای گناه ، خطا و بزه آمده است[3] و در اصطلاح حقوقی حقوقدانان معتقدند که جرم فعل یا ترک فعلی است که از نظر خارجی به نظم ، صلح و آرامش لطمه وارد می کند و قانون بدین دلیل با مجازات ، ضمانت اجرایی برای آن فراهم می سازد[4] .
امنیت : در لغت به معنی در امان بودن ، ایمنی و آرامش و آسایش آمده[5] که در اصطلاح نیز به همین معنا نزدیک بوده و به دور بودن از هرگونه نگرانی و خطر اطلاق می شود . رابرت ماندل بز این اعتقاد است که امنیت به لحاظ مفهومی چهره ای متغیر دارد از همین روست که ارائه تعریفی کامل از امنیت مستلزم بررسی و تحقیق در خصوص مفاهیم کلیدی چون قدرت ، تهدید و اتحادهاست . [6] مسعود چلبی نیز در خصوص امنیت می گوید : ناامنی ، حالات یا موقعیت هایی هستند که نظم و انسجام و آرامش جامعه را بر هم می زنند .[7]
جامعه : در فرهنگ عمید: به گروهی از مردم که باهم وجه اشتراک داشته و در سرزمین واحدی زندگی کنند ، جامعه اطلاق می شود[8] و در معنای اصطلاحی نیز با ههمین مفهوم بکار می رود .
نظم : در لغت به معنی آراسته بودن و ترتیب آمده است[9] و در اصطلاح به وضعیت حاکمیت قانون و تبعیت از آن و رفتار مطابق قانون اطلاق می شود[10] .
پیشگیری اجتماعی : در لغت به معنی جلوگیری از وقوع هر گونه اقدامی با روشهای غیر قهری و غیر کیفری می باشد[11] که در اصطلاح حقوقی نیز نزدیک به همین معنا آمده است . دکتر علی حسین نجفی ابرند آبادی در مورد پیشگیری اجتماعی چنین آورده است : پیشگیری اجتماعی به جلوگیری از وقوع جرم با روشهای اجتماعی و نه با سیاست سرکوب و کیفر اطلاق می شود [12].
گفتار نخست : تعاریف و مفاهیم پلیس
با مطالعه فرهنگ های مختلف با تعاریفی از مفهوم پلیس مواجه می شویم که با تامل در آنها می توان به شباهتهایی از لحاظ محتوا در همه آنها پی برد:
در تعاریف آمریکایی از پلیس با سه تعریف مشخص و برجسته مواجه می شویم:
1.پلیس سازمان تنظیم کننده اخلاقیات، آرامش، آسایش، بهداشت عمومی، تأمین کننده نظم عمومی و مجری قوانین است[13]. واژه پلیس از کلمه یونانی “پلی تیکا” مشتق شده است که اینان اشخاصی بودند که از میان شهروندان انتخاب می شدند، برای دولت کار می کردند و قوانین مربوط به خدمات عمومی را انجام می دادند.
- پلیس یک سازمان دولتی ایالتی است که به منظور استقرار نظم و امنیت، پیشگیری از وقوع جرم، کشف جرم، دستگیری مجرم و اجرای کیفر ایجاد شده است.
- پلیس سازمانی است که متصدی برقراری نظم در جامعه واعمال قدرت رسمی نسبت به اشخاص است.
در فرهنگ فرانسه تعاریف زیادی برای پلیس وجود دارد. از نظر لغوی کلمه policeفرانسوی از ریشه یونانی politeia به معنی “سازمان سیاسی” و “هنر حکومت کردن” و همچنین کلمه و polis به معنی شهر و جامعه است . از نظر نویسندگان تاریخ پلیس در فرانسه ، این واژه به سه معنا بکار رفته است: نخست به معنای مجموعه مقررات شهری، دوم به معنای مراقبت و نظارت در اجرای مقررات شهری و سوم به معنای سازمان عمومی مأمور به اجرای مقررات مذبور. در زبان جاری پلیس سازمان تنظیم کننده روابط فرد و جامعه است به طوری که رفتار هیچکس مخل آرامش دیگری نبوده، منافع جامعه به بهترین نحوی تأمین شود. بنابراین پیشگیری از جرم و اداره کردن و حضور در محل جرم نیز از جمله وظایف پلیس می باشد.[14]
1.ماده اول نظامنامه اداره نظمیه مصوب1333 قمری در ذیل فصل اول ازباب اول تحت عنوان قواعد عمومی، نظمیه{پلیس} را چنین تعریف می کند: نظمیه عبارت است از هیأتی کشوری که در شهرها برای مراقبت امنیت عمومی و استقرار نظم و اجرای احکام و نظامنامه ها و قوانین و قواعد اداری و قضایی تشکیل شده است. [15]
- 2. ماده اول آیین نامه خدمت ژاندارمری کل کشور مصوب1328 خورشیدی در ذیل فصل اول از باب اول مربوط به کلیات ، ژاندارمری را چنین تعریف می کند: ژاندارمری نیروی نظامی است که تأسیس آن در کشوربه منظور حفظ انتظامات، استقرار امنیت عمومی و نگهداری راه ها، آسایش عمومی و اجرای قوانین، جلو گیری از تخلف قوانین و مقررات و بی نظمی، کشف جرایم، تعقیب و دستگیری مرتکبین در تمام راه ها و در نقاطی که شهربانی وجود ندارد، انجام گرفته است .[16]
- ماده 3قانون تشکیل نیروی انتظامی مصوب27تیر1367 هدف از تشکیل این سازمان را که از ادغام کمیته های انقلاب اسلامی، شهربانی کل کشور و ژاندارمری کل کشور بوجود آمده، بدین شرح بیان نموده است: استقرار نظم و امنیت، تأمین آسایش عمومی و فردی، نگهبانی وپاسداری از انقلاب اسلامی در چهار چوب این قانون در قلمرو جمهوری اسلامی.
لذا با دقت در هر سه بند فوق، نکته ای که قابل توجه می باشد اینست که استقرار امنیت و نظم و پیشگیری از وقوع جرم همواره از وظایف ذاتی پلیس بوده، چه زمانی که با نام نظمیه ایفای وظیفه می نمود و چه در دوره های بعد که با نام های ژاندارمری یا نیروی انتظامی خدمات خود را ارایه می داد .
2- تعریف پلیس از نگاه سازمان ملل
مرکز مطالعات سازمان ملل در اجلاس استرالیا در سال 1963 پلیس را اینگونه تعریف کرد: حفظ صلح و نظم عمومی، حمایت از حیات،آزادی و اموال، جلوگیری و کشف جرایم، دستگیری بزهکاران و اجرای تحقیقات کیفری وظایف پلیس را تشکیل می دهد .[17]
در یک تقسیم بندی کلی پلیس را به دو قسمت تقسیم می کنند: پلیس اداری، پلیس قضایی
پلیس اداری در معنا و مفهومی گسترده عبارت از هر نوع نظارت و مداخله ای است که برای استقرار نظم عمومی در جامعه توسط دولت انجام می پذیرد.در این مفهوم اکثر نهادهای دولتی ، کار پلیسی انجام می دهند. اما در معنای مضیق از پلیس اداری، منظور اقداماتی است که جهت پیشگیری از وقوع جرایم، بی نظمی ها و ناآرامی ها صورت می پذیرد.همین معنای مضیق از پلیس مترادف پلیس قضایی می باشد که فعالیتش عمدتا ناظر به مواقعی است که جرمی تحقق یافته باشد. در این حالت است که پلیس قضایی اقدام به کشف جرم و جمع آوری دلایل و دستگیری مجرم می کند. گاهی تفکیک وظایف این دو پلیس از همدیگر دشوار می گردد به عنوان مثال افسر پلیس راهنمایی که مشغول کنترل عبور و مرورخودروها می باشد، عمل یک پلیس اداری را انجام می دهد اما همین که جرمی در حوزه وی واقع شد و همان افسر به عنوان کاشف جرم و یا دستگیر کننده بزهکار عمل نمود، صلاحیت پلیس اداری او به پلیس قضایی تبدیل خواهد شد. و همین دوگانگی وظیفه پلیس از خصوصیات مهم این شغل می باشد.
تقسیمات دیگری نیز به اعتبار هدف و تخصص پلیس با عناوین مختلف به عمل آمده است که بعلت زیاد بودن آنها به نام تعدادی از آنها اشاره می گردد: پلیس اداری، پلیس قضایی، پلیس جنایی، پلیس فنی، پلیس علمی، پلیس شهرداری، پلیس نظامی، پلیس راه، پلیس روستایی، پلیس اطفال و نوجوانان، پلیس امنیت، پلیس پیشگیری، پلیس گشتی، پلیس کوهستان، پلیس مبارزه با مواد مخدر، پلیس زن، پلیس سیاسی، پلیس اطلاعات، پلیس بازرگانی، پلیس تبلیغات، پلیس جنگل، پلیس کنترل اغتشاش و شورش و …
تقسیم دیگری نیز که از پلیس به عمل آمده، از جنبه عمومی یا اختصاصی بودن آن است. که پلیس اختصاصی معمولا به پلیسی اطلاق می شود که در یک حوزه خاص فعالیت دارد مثل پلیس مبارزه با مواد مخدر یا پلیس جنگلبانی یا پلیس راه آهن و… و سایر پلیس هایی که بصورت متمرکز فعالیت می نمایند، پلیس عمومی نامیده می شوند.
مبحث دوم : پیشینه تاریخی پلیس
واژه پلیس در افکار عمومی به عنوان ضابط قضایی نقش بسته و با مأموریت کشف جرم همراه بوده و تاکنون پلیس تنها به عنوان ابزار سیاستهای کیفری – واکنشی- مورد استفاده قرار گرفته است؛ به بیان دیگر نقش پلیس بطور سنتی فقط در چارچوب نظام کیفری تعریف می شود. این در حالی است که اصولا پیدایش نهاد پلیس در جوامع انسانی تنها جهت کشف و سرکوبی جرایم نبوده است بلکه مأموریت نخستین پلیس همانا حفظ نظم و انظباط و برقراری امنیت درسطح جوامع بوده ،چرا که به لحاظ عرفی پلیس مترادف نظم و انتظامات بوده و از همان بدو پیدایش پلیس، که مقارن با ورود بشر به مرحله شهر نشینی بوده، ضرورت حفظ نظم اهمیت پیدا کرده، و وظیفه پلیس برقراری همین نظم بوده و اساسا علت اصلی پیدایش پلیس نیز همین امر بوده است چرا که قبل از این مرحله، ساطه و حاکمیت سیاسی و نظامی و قضایی در بین انسانها در دست یک نفر به نام رئیس خانواده بود و بشر در مرحله انتقام خصوصی بسر می برد و دولت و برقراری نظم عمومی و تقسیم کار از سوی آن هنوز شکل نگرفته بود. در حقیقت بعد از شکل گیری زندگی شهری و نیاز انسانها به برقراری نظم عمومی، بشر دریافت که می بایست مقداری از قدرت خود را به یک نیروی حاکم تفویض نماید تا کنترل نظم و ایجاد امنیت و حمایت از دارایی های اشخاص را حاکمیت توسط بازو های اجرایی خود بر عهده گیرد که از آنجمله نیروی پلیس می باشد.
پلیس در طول تحولات تاریخی خود مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشته است.از جمله کهن ترین کشورهایی که دارای پلیس بودند؛ مصر، یونان و روم بودند. قانون منس(meness)، نخستین فرعون مصری، در2969سال قبل از میلاد اشخاص را ملزم به اعلام هویت، شغل و ممر درآمد به مأموران دولت نمود. گفته می شود که مصر دارای قدیمیترین پلیس دنیاست. فراعنه مصری نخستین پادشاهان دنیا بودند که برای حفظ امنیت ، نگهداری و نگهبانی از اموال خود، پلیس را بوجود آوردند و سپس دامنه اختیارات آنها را به حفاظت و حمایت از جان و مال و نوامیس مردم توسعه دادند. مطابق با آنچه که در تورات آمده شهر اورشلیم، به عنوان نخستین شهر به چهار محله تقسیم شد و هرمحله تحت مراقبت مقامی به نام سرپلک یا” مباشر پلیس” درآمد.در آتن مردم در نواحی و شهر های مختلف یک پولیارکوس( فرمانده شهر) جهت اجرای قوانین پلیس تعیین نمودند و شهرهای جمهوریت را به چهار بخش تقسیم کرده، هر یک راتحت مراقبت اشخاصی به نام نوموفولوکاس که به اونیفورم مخصوص ملبس بودند ،گذاشتند.وظایف این مأموران، مراقبت از مراکز بد نام و نظارت و بازرسی بر فعالیت بیگانگان و مهاجران بود. در روم، پلیس با عنوان کواستوره در عهد پادشاه رومی” نوما” شناخته می شد که وظیفه آن بازجویی از قاتلان، حفظ نظم عمومی، ایجاد امنیت و برقراری آرامش مردم شهر، تأمین عبور و مرور، مراقبت در صحت معاملات و کنترل مراکز بد نام بر طبق قانون الواح دوازده گانه بود. [18]